حداکثر کیفیت در عکاسی : چگونه رزولوشن عکسهایمان را بیشتر کنیم ؟
تکنیک ها
امروز میخواهم از یکی از تکنیکهای پیشرفته استفاده کنم تا با استفاده از آن بتوانید به حداکثر کیفیت در عکاسی دست پیدا کنید.
در ابتدا، یک فرض ساده این است که یک روش بهینه برای تنظیم دوربین خود برای هر عکس به صورت خاص وجود دارد. نه تنها این، بلکه یک راه دیگر این است که خروجی تصاویر در نرم افزارهای پس پردازش را با کیفیت بالاتری بگیرید.
برای استفاده از تنظیمات مناسب دوربین، گاهی اوقات باید کمی کیفیت تصویر را فدا کنید. اگر برای دستیابی به عمق میدان کم در عکستان میخواهید از دیافراگم f/1.4 استفاده کنید، این کار را انجام دهید. سعی نکنید که این عدد را برای دستیابی به کیفیت بیشتر تا f/5.6 کاهش دهید، چرا که اوج چیزی که انتظار دارید را از دست خواهید داد.
اما غالباً، در تنظیماتی که شما انتخاب میکنید یک راه فرعی قابل توجه وجود دارد و دانستن اینکه کدام یک به شما در دستیابی به حداکثر کیفیت تصویر در عکاسی کمک میکند، کمی مشکل است.
این مقاله برای کمک به شما در باب همین موضوع نوشته شده است. این یکی از بهترین روشهاییست که در تمام مدتی که عکاسی حرفهای میکردم آن را آموختهام. در واقع این روش تلفیق چند تکنیک مختلف برای دستیابی به حداکثر کیفیت در عکاسی است.اگر چه بسیار طولانی است، و گاهی اوقات پیچیده، اما خوب کار میکند. این روندی است که من برای هر عکس دنبال میکنم، اگرچه مطمئناً همیشه موفق نمیشوم.
تنها چیزی که من در این مقاله به آن نپرداختم عکاسی با فلش است. فلاش به اندازه کافی پیچیده است که خود شایسه یک مقاله جداگانه است.
به غیر از این، اطلاعات زیر باید با صرف نظر از موضوع یا ژانری که عکاسی میکنید روی روندتان اعمال شود. بیایید با تجهیزات دوربین شروع کنیم :
تاثیر دوربین و تجهیزات بر کیفیت عکاسی
نمیتوانم بگویم که انتخاب یک دوربین و تجهیزات مناسب روی کیفیت عکاسی شما تاثیر زیادی ندارد. بعضی از دوربینها نسبت به سایرین وضوح بیشتری دارند یا عملکرد آنها در ایزوهای بالاتر بسیار بهتر است. لنزهای خاصی نیز دارای وضوح بالاتر هستند.
اما هدف من امروز این نیست که اگر کیفیت تصویر بهتر میخواهید، دوربین جدیدی را خریداری کنید. هدف من این است که چگونه با همان تجهیزات و دوربینی که دارم به حداکثر کیفیت در عکاسی برسم.
اگر کیت دوربین ( شامل دوربین، لنز و سایر تجهیزات ) فعلی شما قادر به ثبت تصاویر مورد نیاز شما نیست، حتی با استفاده از تکنیکی که برایتان خواهم گفت، احتمالا بسیار متعجب خواهید شد. من یک سیستم دوربین متفاوت را نیز توصیه میکنم. اما اگر این مطلب را میخوانید، من فرض میکنم که شما تجهیزات کارآمد دیگری را برای کار در دست دارید.
بنابراین، تنها نکتهای که در اینجا بیان خواهم کرد که بسیار ساده هم هست، این است که از یک سه پایه استفاده کنید !
مطمئناً مواردی وجود دارد که سه پایهها در آن کاربردی نخواهند داشت و یا حتی ممکن است مشکل ساز شوند، برای مثال ژانر عکاسی خیابانی، عکاسی هوایی، عکاسی در زیر آب و چند مورد دیگر، اما در حال حاضر، ما در مورد به حداکثر رساندن کیفیت تصویر صحبت میکنیم. اگر یک مدل سه پایه به سادگی برای ژانر عکاسی شما کار نمیکند، از یک مدل دیگر استفاده کنید. این کار بهتر بهتر از هر چیز دیگر میتواند در کیفیت عکاسی شما موثر باشد.

برای 90 درصد از عکسهایم حاظرم از یک نیکون D3500 با سه پایه استفاده کنم تا یک نیکون D850 اما بدون سه پایه !
با توجه به این نکته، بیایید به سمت نوردهی و مباحث مربوط به آن حرکت کنیم.
بهترین حالات برای تنظیمات نوردهی
من قصد دارم با بیان کردن چند سناریوی مختلف در مورد نوردهی و چگونگی تاثیر آن بر به حداکثر رسیدن کیفیت تصاویر در عکاسی شروع کنم.
در واقع منظورم از ” سناریوی بهترین حالت ” این است که شما هیچ محدودیتی در مورد سرعت شاتر ندارید و میتوانید از هر مقداری که میخواهید استفاده کنید. شما از سه پایه برای عکاسی استفاده میکنید، و هیچ چیز در صحنه در حال حرکت نیست ( یا حرکت هر چیزی به معنای محو بودن آن است، مانند یک آبشار ).
من استثنائات را بعد از آن پوشش خواهم داد، اما همه اینها تغییراتی را در روند شما ایجاد خواهند کرد.
دیافراگم و فوکوس
قبل از تنظیم هر چیزی، محدوده دیافراگم لنز خود را در نظر داشته باشید، با شناسایی و بررسی عملکرد لنز در دیافراگمهای مختلف میتوانید یک نمودار داشته باشید که نشان میدهد در کدام یک از اعداد دیافراگم بهترین عملکرد و شارپنس را خواهید داشت.
برای اکثر لنزهای مدرن، این اتفاق در جایی از محدوده f/4 تا f/8 رخ میدهد. اما شما باید لنزهای خود را تست کنید تا مطمئن شوید، یا حداقل بررسیهای مختلف در مجلههای اینترنتی را با یکدیگر مقایسه کنید که چیزهایی مانند وضوح را تحلیل میکنند.

یک نکته کلیدی و بسیار مهم : این دیافراگم ( آن را f/5.6 در نظر بگیرید ) از نظر وضوح ممکن است بهترین باشد، اما این باعث نمیشود عکس شما روی آن بهترین عملکرد را داشته باشد. اغلب اوقات، ممکن است برای دستیابی به عمق میدان کمتر به عددی کوچکتر از f/5.6 نیاز داشته باشید.
مورد اول این است که اگر شما میخواهید از عمق میدان کم در عکسهای خود بهره ببرید، پس کار خود را در این بخش بسیار آسان میکنید، حالا میتوانید به بخش بعدی این مقاله بروید. کافیست هر دیافراگم را تنظیم کنید تا عمق میدان مورد نیاز شما را بدهد. نگران نباشید که از دیافراگم هدف ( همان عددی که لنز روی آن بهترین عملکرد و شارپنس را دارد ) لنز نیستید. مهمتر از همه این است که، شما به عکسی با ویژگیهای مختلف نیاز دارید که این میتواند باعث شود از اعداد مختلف دیافراگم استفاده کنید.

اما عمق میدان کم همیشه هدف شما نخواهد بود. اگر میخواهید تمام عکستان از پیش زمینه تا پس زمینه شارپ باشد، باید کمی بیشتر تلاش کنید. در واقع، شما باید به تعادلی در عمق میدان و شارپنس برسید. این یک کار مهم و بزرگ است، هرچند آنقدر که فکر میکنید سخت نیست.
استفاده از دیافراگمهای بسته اکثر اوقات به شما شارپنس بیشتری خواهد داد، اگرچه میزان محو شدن پس زمینه در این صورت به حداقل خواهد رسید. البته این همیشه هدف شما نخواهد بود، بعضی اوقات، شما برنامه دیگری برای پیش زمینه و شارپنس پس زمینه خواهید داشت که میتوانید این فرضیه را عوض کند..
در اصل، شما با استفاده از روش فاصله دو برابر ( double the distance method )، و پس از آن با مشاهده نمودارها، تعیین میکنید که کدام دیافراگم از نظر ریاضیات برای به حداکثر رسیدن کیفیت تصویر ایده آل است. پس اینگونه میشود :
- ترکیب بندی را درست کرده و فریم را آماده ثبت عکس کنید ؛
- نزدیکترین جسم را در عکس خود مشخص کنید که میخواهید شارپ باشد ؛
- روی چیزی فوکوس کنید که فاصله آن با آن شی دو برابر باشد. بنابراین، اگر نزدیکترین جسم در عکس شما یک تکه چمن در یک متر دورتر است، روی چیزی که دو متر با شما فاصله دارد فوکوس کنید ؛
- از نمودار بدست آمده برای بدست آوردن شارپترین دیافراگم استفاده کنید تا بفهمید هر دیافراگم چه عملکردی را در عکسهای شما داشته و چگونه میتوانید تعادل بین شارپنس و عمق میدان را رعایت کنید ؛
- حالا دیافراگم را تنظیم کنید.
ایجاد نمودار برای اکثر عکاسان و تجهیزاتشان یکسان است، اما خب اگر خودتان آن را بدست آورید بهتر خواهد بود. شاید در مجموع بدست آوردن اعداد این جدول 10 دقیقه طول بکشد، اما قطعا میارزد. توضیح این فرآیند در محدوده این مقاله نمیگنجد و خود نیازمند یک مطلب جداگانه است.
به عنوان مثال، در پایین نمودار مربوط به لنز 20 میلی متری نیکون با دیافراگم f/1.8 AF-S را برایتان آوردهام. توجه داشته باشید که دیافراگم هدف این لنز از f/8 شروع میشود و نمیتواند بیش از f/16 باشد :

اگر نمیخواهید در این زمینه از نمودار استفاده کنید، من شما را مقصر نمیدانم. یکی از گزینههای دیگر که امیدوارم خیلی دیوانه وار به نظر نرسد، صرفاً به خاطر سپردن نمودار برای تجهیزات معمولی شما است.
و باز هم تاکید میکنم که این مقاله در مورد دستیابی به حداکثر کیفیت تصویر در عکاسی از هر طریق ممکن است. اگر این هدف شما نیست، لازم نیست این مراحل را دنبال کنید. یک عکاس با تجربه میتواند در بیشتر موارد فاصله و دیافراگم خوب را حدس بزند، و با توجه به این موضوع نیازی به پیروی از تکنیک فوق ندارد. پس بنابراین هر کاری را که برای شما مناسب است انجام دهید.

ایزو
سعی کنید کمترین ایزو را تنظیم کنید، حالا کار تمام است !
بسیاری از جنبههای کیفیت تصویر در مورد دریافت هرچه بیشتر نور است. با کمترین مقدار ایزوی ممکن، میتوانید از سرعت شاتر طولانیتری برای دریافت نور بیشتر استفاده کنید.
احتمالاً شنیدهاید که بعضی از دوربینها دارای مقادیر ایزوی ویژهای با عنوان ” LO ” هستند که پایینتر از کمترین ایزو است. سعی کنید از آنها استفاده نکنید. آنها به محدوده داینامیکی شما آسیب میرسانند. به جای آن، به مقدار پایه ایزوی دوربین خود بسنده کنید.
سرعت شاتر و ETTR
در مرحله بعد، سرعت شاتر را روی ( ETTR – exposes to the right ) قرار دهید. من دو روش مختلف را برای انجام این کار در یک بخش کوچک توضیح خواهم داد.
ETTR همه چیز در مورد دریافت نور به اندازه ممکن است، بدون آنکه بیش از حد نوردهی داشته باشید یا بیش از اندازه قسمتهای مهم عکس شما را روشن شوند.
در جای دیگری نیز، عکاسان از اصطلاح دیگری استفاده کردند که ETTR به معنای گرفتن عکسهای درخشان و واضح نیست. صادقانه بگویم، در بسیاری از موارد ( به خصوص صحنههای با کنتراست بالا )، تصویر ETTR بطور قابل توجهی از آنچه پیش فرض اندازه گیری ماتریس دوربین است، تاریکتر خواهد بود.
ETTR هیچ ارتباطی با ثبت عکس ندارد که به نظر میرسد روشن باشد. همه چیز در مورد حفظ 100٪ جزئیات در بخشهای هایلایت عکس شما است. در اینجا نحوه انجام این کار را برایتان آوردهام :
متود اول : هیستوگرام
سادهترین راه برای بررسی اینکه آیا در معرض نوردهی درست قرار گرفتهاید یا خیر، کمک گرفتن از هیستوگرام دوربین خود است و دیدن اینکه آیا کانالهای رنگی زیادی وجود دارند یا خیر.
این یک روش بی عیب و نقص نیست، زیرا بخشی از هیستوگرام دوربین شما براساس پیش نمایش تصویر با فرمت JPEG است. این بدان معناست که شما هیستوگرام بسیار متفاوتی در هر عکس با هر تنظیماتی خواهید داشت.
البته این نکته را همیشه میگویم و شما هم سعی کنید فراموش نکنید، همیشهی خدا با فرمت خام RAW عکاسی کنید، و نه JPEG. به خصوص اگر شما از آن دسته عکاسان مشتاقی هستید که مقالههایی مانند این را میخوانند تا چیزی یا نکتهای یاد بگیرندو هدفشان دستیابی به حداکثر کیفیت ممکن در عکاسی است.
متود دوم : نورسنجی نقطهای
یک روش پیشرفتهتر برای تشخیص نوردهی مطلوب، نورسنجی نقطهای در روشنترین قسمت عکس شما است. سپس با جبران نوردهی، میتوانید به سایر بخشها نیز نور و جزئیات ببخشید. فراموش نکنید که بدست آوردن جزئیات بخشهای تاریک در پس پردازش بسیار سادهتر از بخشهای روشن است.
ممکن است کمی طول بکشد تا دریابیم که درخشانترین بخش عکس شما مجاست و عواقب انتخاب نقطه اشتباه تقریباً به طور حتم بیش از حد است. اما در اکثر اوقات، انجام این کار خیلی دشوار نیست، به خصوص برای ژانرهایی مثل عکاسی از طبیعت.
گذشته از این، این روش، یعنی نورسنجی نقطهای برای روی روشنترین بخشهای تصویر شما، به من سیستم ناحیهای آنسل آدامز را یادآوری میکند، فقط این روش کمی دیجیتالتر است. به نظر من این تکنیک بسیار هیجان انگیز است.
پیشنهاد نویسنده : سیستم ناحیهای عکاسی انسل آدامز چیست ؟

UniWB
اگر از روش هیستوگرام استفاده میکنید، بهترین راه برای تنظیم و متعادل سازی رنگها در تصویر، تنظیم وایت بالانس یا تعادل رنگ سفید یا UniWB است.
سعی کنید رنگ را تا حد امکان سبز کنید و تعادل رنگ سفید را روی دوربین خود تنظیم کنید تا کانالهای رنگی قرمز و سبز به همان اندازه نزدیک یکدیگر شوند.
با بررسی عکسهای خود در نرم افزار مشاهده تصاویر EXIF میتوانید تراز سفیدی را که در آن رخ میدهد، متوجه شوید. ( برای سیستم عامل MacOS، من از نرم افزار ApolloOne استفاده میکنم، چرا که این برنامه کاملا رایگان است، گرچه برنامههای مشابه زیادی نیز وجود دارند. ) در اکثر تصاویر EXIF وایت بالانس با عنوان “Balance Blue” و “Balance Red” برچسب گذاری شده است. برای مثال با نیکون Z7 ، تنظیمات وایت بالانس روی 4945 کلوین است، اگرچه شما نمیتوانید آن مقدار دقیق را تعیین کنید و به جای آن باید از 4940 یا 4950 استفاده کنید.
فیلترهای رنگی
برای اینکه این به حداکثر کیفیت در عکاسی دستیابی داشته باشید، میتوانید از یک فیلتر رنگی بر روی دوربین خود استفاده کنید. من یک فیلتر مگنتا 30٪ ( که اکثر کمپانیهای تولید کننده فیلتر آنرا به عنوان cc30m یا cc30p مشخص کردهاند ) یا 40٪ ( cc40m یا cc40p ) را برای شما توصیه میکنم.
به عنوان یک نکته جانبی، اگر از فیلتر مگنتا در ترکیب با تکنیک UniWB استفاده میکنید، تصویر پیش نمایش داخل دوربین در واقع نسبتاً عادی و رئال به نظر میرسد.
و بله، این یک روش واقعاً عالی است برای به دست آوردن حداکثر کیفیت تصویر در عکاسی.
نوردهی صحیح برای زمانی که در اعمال سرعت شاتر محدودیت داریم
تمام اطلاعات فوق فرض میکنند که شما میتوانید هر نوع سرعت شاتری را بدون مشکل اعمال کنید. با این حال، بدیهی است که همیشه اینگونه نباشد.
اگر میخواهید یک موضوع متحرک را ثابت ثبت کنید یا باقی تنظیمات به شما تحمیل میکنند که از سرعت شاتر طولانی استفاده نکنید، احتمالاً مجبور هستید سرعت شاتر طولانیتری را اعمال کنید. به نوبه خود، این امر نیاز دارد ایزو و دیافراگم را نیز متناسب با آن تنظیم کنید.
و اینجاست که اوضاع کمی در هم میشود.
سرعت شاتر
ابتدا به خاطر داشته باشید که هر عکس دامنه محدودی از سرعت شاتر دارد. وقتی آن دامنه را پیدا کردید، نباید از آن تجاوز کنید. تاری زیاد حرکت میتواند یک عکس را به طور کامل خراب کند.
بنابراین، دقیقا چه سرعت شاتری را باید تنظیم کنید ؟ در حالت ایده آل، شما از طولانیترین سرعت شاتر استفاده میکنید که هنوز هم حرکت عکس را کاملاً منجمد و ثابت میکند. به عنوان نمونه، اگر تاری حرکت را با سرعت شاتر 1/125 ثانیه یا سریعتر از بین ببرید، 1/125 ثانیه سرعت شاتر مناسب برای استفاده است. این طولانیترین سرعت شاتر برای دستیابی به یک سوژه فریز شده در عکستان است، به این معنی که در هر شرایطی به همان میزان نور ثبت میکند.

برای اینکه سوژه در این عکس شارپ باشد به سرعت شاتری بیش از 1/125 نیاز داشتم.
در اینجا همان عکس را با کراپ 100٪ مشاهده میکنید :

با این حال، به ندرت میتوانید سرعت شاتر دقیقی را برای یک موضوع مشخص پیدا کنید. این کار نیاز به آزمایش و خطا در این زمینه دارد، اگرچه تمرین و تجربه جایگزینهای خوبی هستند. هنگامی که دامنه سرعت قابل قبولی را برای شاتر پیدا کردید، بهتر است بدون توجه به اینکه در این محدوده باشید یا نه، حدود 1/3 یا 2/3 آن را از حالت ایده آل سریعتر کنید.
دلیل این است که تاری سوژه به خاطر طولانی بودن سرعت شاتر یکی از آزار دهندهترین موارد در خراب شدن یک عکس است. سعی کنید از سرعت شاتری استفاده کنید که مطمئن باشید سوژه در آن ثابت و فریز میشود و سعی نکنید حتی ذرهای در این زمینه خصاصت به خرج دهید.
در شرایط دشوار مانند عکاسی سریع ورزشی، این امکان وجود دارد که برخی عکسها نسبت به سایرین سرعت شاتر متفاوتی داشته باشند. در این موارد، بهتر است آن را روی یک محدوده ایمن برای تمام عکسها قرار دهید. فقط با سرعت شاتری که هر عکس را شارپ ثبت میکند، عکاسی کنید و نگران نباشید که اگر میتوانستید از سرعت شاتر طولانیتری استفاده کنید چه میشد.
دیافراگم و ایزو
در مرحله بعد، زمان آن رسیده است که دیافراگم و ایزو را با توجه به سرعت شاتر خود تنظیم کنید و این قطعا یک مرحله پر چالش خواهد بود.
اگر در حال حاضر از بازترین دیافراگم لنز خود استفاده میکنید، کافی است ایزوی خود را پایین ببرید تا عکس به اندازه کافی روشن نباشد. اما اگر از دیافراگم بستهتری استفاده میکنید، برای دریافت نور بیشتر، اغلب لازم است آن را کمی بازتر کنید.
و این زمانی است که با ایزو وارد جنگ میشوید ! به طور خاص، آیا بهتر است از یک ایزوی خیلی زیاد استفاده کنیم یا عمق میدان کمتری داشته باشیم ؟
هیچ پاسخ کاملی در این زمینه وجود ندارد، اگرچه من یک روند مشخص برای کار خودم دارم. من به شخصه مقدار ایزو را بالاتر از 400 نمیبرم. فراتر از آن، من معادلاتی را نیز در نظر میگیرم، دیافراگم را تا حدی میبندم که نوردهی عکس مطلوب شود، ایزو را هم مطابق همان روند کلیام تنظیم میکنم. این کار باعث میشود تعادل حفظ شده و عکستان نه خیلی روشن باشد و نه خیلی تاریک. شما روشی مشابه پیدا کنید که به خوبی برای تجهیزاتتان کار کند.

عدم تغییر ایزو
یک استثناء در تکنیک فوق نیز وجود دارد که یک قانون کلی نانوشته در عکاسی است و میگوید نباید ایزو را تغییر بدهیم !
برای حل مسئله به یک سوال مشخص میرسیم، چرا ایزو را هنگامی که میتوانید یک تصویر را در پس پردازش به سادگی روشن کنید، بالا ببرید ؟
معمولاً جواب این است که شما با بالا بردن ایزو درون دوربین به جای روشن کردن در مرحله پس پردازش، کیفیت تصویر بهتری به دست میآورید. اما با گذشت زمان این حقیقت کمتر و کمتر میشود، زیرا سنسورهای دوربین در برخی از محدودههای ایزو، که به طور کلی همان ایزوهای کمتر هستند، عملکرد بسیار بهتری دارند.
با دوربین قبلی من، یعنی نیکون D800، این در ایزوی 1600 رخ میدهد، اگرچه در ایزوهای پایینتر از آن نیز کیفیت خیلی تغییری نمیکند. به عبارت دیگر، تا ایزوی 1600، ارزش آن را داشت که عکس را با استفاده از تنظیمات ایزوی درون خود دوربین روشن کنم. حالا هر چه ایزو بیشتر شده و به 3200، 6400 و پس از آن میرسد، نویز در تصاویر مشاهده شده و کیفیت خود را از دست میدهند.
همه دوربینها اما به همین سادگی نیستند. به عنوان مثال، سونی A7R III دو دسته کلی ایزو دارد که عملکرد آنها متفاوت است، ایزوی 100 تا 720، سپس 800 و بالاتر. بنابراین، از نظر فنی هیچ مزیتی برای استفاده از ایزو در A7R III به جز 100 یا 800 ندارد. شما نیز باید تنظیمات ایزوی مناسبی را برای دوربینتان پیدا کنید، ایزوی بیش از حد یا کمتر از حد کار شما را ممکن است خراب کند.


البته عدم تغییر ایزو به چند دلیل بحث برانگیز است. نکته مهم این است که پیش نمایش تصاویر سختتر شده و همچنین زمان بیشتری را باید برای پردازش تصویر منتظر بمانید. به علاوه، بیشتر نرم افزارهای پس پردازش برای افزایش درخشش و روشنایی تصویر ساخته نمیشوند، بنابراین ممکن است هنگام بازیابی جزئیات بخشهای سایه، برخی از تغییر رنگها یا مصنوعات دیگر را مشاهده کنید.
البته به نظر من نیازی نیست نگران این موضوع باشید. به نظر من تنها جایی که باید در مورد افزایش ایزو نگرا باشید عکاسی از ستارگان است. در آنجا، عکاسی با ایزوی بسیار زیاد میتواند نویزهای رنگی را در میان ستارگان به وجود بیاورد، در حالی که عکس گرفتن با استفاده از ایزوهای پایینتر باعث میشود در مرحله پردازش نیز جزئیات تصویر از بین نرود.
در غیر این صورت، کار خود را سادهتر کرده و نگران تغییر ایزو نباشید. از این گذشته، درخشان کردن یک عکس در پس پردازش به شما کیفیت بهتری نسبت به افزایش ایزو در دوربین نمیدهد. این فقط از جزئیات در بخشهای هایلایت محافظت میکند، بدون اینکه به کیفیت تصویر آسیبی برساند.
اگر صحنهای مانند ستارگان را که در آن نقاط برجسته نیاز به مراقبت ویژه دارند را برای عکاسی انتخاب نکردهاید، دیگر مزایای بزرگی به همراه نخواهد داشت.
باقی تنظیمات دوربین
تنظیمات فوق در مورد نوردهی بسیار مهم است، اما چند تنظیم دیگر نیز در دوربینتان وجود دارد که در صورت اعمال درست آنها به حداکثر کیفیت تصویر در عکاسی خواهید رسید.
مکانیزم شاتر
شاترها در دوربینهای دیجیتال به طور کلی به سه دسته تقسیم میشوند : شاتر پردهای مکانیکی، الکترونیکی و پردهای الکترونیکی ( EFCS – electronic first curtain shutter ).
مقایسه این سه یک مقوله جداگانه است که در این مطالب این مقاله نمیگنجد، اما به طور خلاصه هنگامی که نور مصنوعی در عکس شما وجود دارد از شاتر مکانیکی استفاده کنید و در غیر این صورت، شاتر الکترونیکی یا EFCS عملکرد بسیار بهتری خواهد داشت ( البته اگر دوربین شما از شاتر الکترونیکی پشتیبانی میکند ).
قفل آینه
در کنار استفاده صحیح از شاتر مکانیکی یا الکترونیکی، شما همچنین باید از لرزش آینهی درون دوربین نیز خلاص شوید ( البته فقط در دوربینهای DSLR ). این خیلی هم سخت نیست، میتوانید برای این منظور تنها از یک سه پایه استفاده کنید.
برای این کار، توصیه میکنم از حالت قفل آینه در ترکیب با یک تایمر خودکار کوتاه، مانند دو ثانیه استفاده کنید. یا اگر از یکی از دوربینهای نیکون استفاده میکنید، حالت ” Exposure Delay Mode ” را فعال کنید که با بالا بردن آینه هنگام فشار دادن و رها کردن دکمه شاتر، این حالت را سادهتر میکند،. برای یک یا دو ثانیه مکث را در این حالت خواهید داشت تا لرزشها از بین بروند، سپس عکس را میتوانید ثبت کنید.
مقایسه فایلهای خام 12-Bit و 14-Bit
امروزه بسیاری از دوربینها برای ثبت تصاویر خام RAW به شما این امکان را میدهند که بین عکاسی با رنگهای 12 بیتی یا 14 بیتی انتخاب کنید.
اگر به جای اینکه عکسهایتان را 14 بیتی ثبت کنید، از تنظیمات RAW 12 بیتی با کیفیت پایین استفاده میکنید، چگونه میتوانید ادعا کنید که حداکثر کیفیت تصویر را ثبت میکنید ؟ این حتی در مورد تصاویر پردازش شده یا فشرده شده نیز صادق است.
پس سعی کنید اگر دوربین شما از عکسهای 14 بیتی خام پشتیبانی میکند، عکسهایتان را به هیچ عنوان با تنظیمات 12 بیتی ثبت نکنید.
فشرده سازی تصاویر خام RAW
این یکی در واقع باعث ایجاد تفاوت زیادی میشود. اکثر دوربینها به شما این امکان را میدهند که بین RAW فشرده نشده، فشرده شده و خیلی فشرده شده، یکی را انتخاب کنید.
از بین این سه نوع فشرده سازی، تنظیمات losslessly compressed باعث میشود جزئیات بسیار زیادی را در عکسهایتان از دست بدهید. این توصیه جدی من است که از این گزینه به هیچ عنوان استفاده نکنید.
اگر دوربین شما فقط گزینههای فشرده شده و فشرده نشده را دارد، به دنبال کیفیت بهتر تصویر باشید. عکسهای خام RAW فشرده نشده فضای بیشتری را روی کارت حافظه شما اشغال میکنند، اما در موارد خاص جزئیات بیشتری را در تصویر شما نشان میدهند.

کاهش نویز در عکاسی لانگ اکسپوژر
هنگامی که با سرعت شاتر خیلی طولانی عکاسی میکنید، یکی از تنظیمات مهم در دوربین را باید در نظر داشته باشید، کاهش نویز در عکاسی لانگ اکسپوژر یا Long Exposure Noise Reduction.
پیشنهاد نویسنده : تکنیک کاهش نویز در عکاسی لانگ اکسپوژر
با فعال شدن این گزینه، دوربین دو عکس پشت سر هم میگیرد. اولیبا نور زیاد و در واقع با نوردهی که تصویر شما باید داشته باشد،و دومی به صورت یک قاب تیره، که در آن پرده شاتر پایین آمده و جلوی سنسور را میپوشاند. سپس دوربین شما از قاب تاریک برای کم کردن نویز و پیکسلهای داغ از عکس اصلی استفاده میکند. این تکنیک در واقع با استفاده از ادغام تصاویر در یکدیگر اتفاق میافتد.
این مسئله عکسهای خام RAW را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند هنگام عکاسی به خصوص در نوردهیهای طولانی، تفاوت زیادی را ایجاد کند. البته من از این که بخواهم برای ثبت و پردازش عکسم زمان زیادی را صرف کنم واقعا متنفرم، این ترفند باعث میشود مدت زمان ثبت هر عکس دو برابر طول بکشد. چرا که شما در واقع دو عکس را ثبت کرده با هم ترکیب میکنید، اما برای به دست آوردن حداکثر کیفیت تصویر کافیست یک عکس با سرعت شاتر سی ثانیه را با استفاده از این تکنیک ثبت کنید تا نتیجهاش را مشاهده کنید.
البته که ثبت یک عکس با سرعت شاتر 30 ثانیه با استفاده از این تکنیک یک دقیقه طول میکشد.
ترکیب و ادغام تصاویر
اگر همه موارد فوق برای شما کافی نبود، عمیقترین روش برای بهبود و رسیدن به حداکثر کیفیت تصویر در عکاسی ، ترکیب و ادغام چندین عکس با یکدیگر است.
این میتواند اشکالات مختلفی نیز داشته باشد. بدیهیترین مورد استفاده آن ایجاد تصاویر پانوراما است، زیرا میتوانید وضوح عکس را به طرز چشمگیری افزایش دهید، بدون اینکه نوردهی طولانی حتی داشته باشید. البته دوختن عکسها به یکدیگر نیز کاری زمان بر و سخت است.
عکاسی HDR نیز یکی دیگر از موارد استفاده این تکنیک است. در شرایطی با کنتراست بالا، به طور هم زمان ثبت جزئیات در بخشهای هایلایت و سایه تصویر به طور همزمان بدون مخلوط کردن عکسها با یکدیگر ممکن نیست. HDR محدوده داینامیکی تصویر شما را افزایش میدهد، و هنگامی که به درستی انجام شود، نویز تصویر نیز کاهش مییابد.
ترکیب تصاویر همچنین به شما کمک میکند در یک منظره گسترده بتوانید تمام عناصر را در کانون فوکوس قرار دهید. در واقع شما هر سری فوکوس را روی بخشی مشخص از تصویر تنظیم میکنید و سپس آنها را با یکدیگر ترکیب و ادغام میکنید. این باعث میشود نه تنها عمق میدان در عکس شما کاملا دست خودتان باشد، بلکه تمام نقاط آن بسیار شارپ خواهند بود.
سرانجام، میتوانید چندین عکس را با مقادیر بالاتر ایزو تهیه کرده و آنها را با هم ترکیب و ادغام کنید تا جزئیات بیشتری هم داشته باشید. این مخصوصاً برای چیزی مانند عکاسی از کهکشان راه شیری بسیار مفید است، همانطور که اخیراً درباره آن نوشتم.
چند نوع دیگر از ترکیب تصویر نیز وجود دارد، اما اینها مهمترین آنها از نظر کیفیت تصویر هستند.
سوال واقعی این است که آیا شما باید واقعاً هر کدام از این موارد را عملی کنید یا نه. پاسخ من این است که به طور پیش فرض شما نیازی به این کار ندارید. ترکیب عکس نیز سختیهای خود را دارد، برای مثال، هیچ یک از عناصر حتی ذرهای نباید تغییر مکان داشته باشند، همچنین تغییر نوردهی نیز ممکن است کارتان را خراب کند.

یک تصویر با وضوح فوقالعاده 231 مگاپیکسل، با تکنیک پانوراما
عملیات پس پردازش تصویر
از نظر ویرایش عکسهای شما، یکی از مؤلفههای اصلی کیفیت تصویر کار با فایلهای تصویری است که هیچگونه فشرده سازی نداشته باشند. در عکاسی، این تا حد زیادی به فرمت فایل بستگی دارد که RAW ، DNG یا TIFF باشد.
اگر تا به حال ویرایشهای زیادی را روی یک پرونده JPEG انجام دادهاید، خواه به طور مستقیم ( مانند Photoshop ) یا غیرمستقیم ( مانند Lightroom )، خودتان را در دردسر انداختهاید ! JPEG به خودی خود خوب به نظر میرسد، اما هنگامی که در پس پردازش روی آن تغییراتی را ایجاد میکنید، ممکن است مشکلات زیادی را سر راهتان داشته باشید.
در همین راستا، مطمئن شوید که همیشه در یک فضای رنگی بزرگ ویرایش میکنید که هیچ رنگی اشباع نشده باشد، چیزی مانند ProPhoto RGB یا موارد مشابه. از این مهمتر این است که حتما تصاویر خود را در یک محیط 16 بیتی ویرایش کنید و به هیچ عنوانت از 8 بیت استفاده نکنید.
در اصل، این بدان معناست که اگر عکسی را توسط نرم افزار لایت روم یا سایر نرم افزارها به نرم افزار Photoshop یا سایر نرم افزارها برای ادامه ویرایش ارسال میکنید ، باید با فایلهای 16 بیتی ProPhoto TIFF این کار را انجام دهید. کار کردن روی یک تصویر 8 بیتی میتواند فضای تصویر شما را موج موج کنید. با فضاهای رنگی کوچکتر نیز، مانند sRGB، به طور دائم رنگهای خاصی را در تصویر خود خواهید داشت.

البته بهتر است تصاویر پردازش نشده و فشرده نشده را هیچگاه پاک نکنید، با اینکه این تصاویر معمولا حجم بسیار زیادی دارند، اما نگه داشتن آنها خالی از لطف نیست. تصاویر فشرده شده JPEG انعطاف پذیری بسیار کمتری نسبت به تصاویر TIFF دارند.
اما خب این را هم فراموش نکنید که ویرایش تصویر یک مرحله کاملا شخصی و سلیقهای است. شما میتوانید به هر شکلی که میخواهید تصویرتان را پردازش کرده و خروجی بگیرید.
اما یک نکته بسیار مهم این است که خوب است مانیتور خود را در همان ابتدا کالیبره کنید. من مطمئن هستم که قبلاً آن را انجام دادهاید، اما اگر اینطور نیست، برای ویرایش رنگهایی که قصد ویرایش آن را دارید، این کار ضروری است.
بهینه سازی برای خروجی و پردازش تصویر
اکنون که تمام مراحل را طی کردهاید، باید خودتان را آماده کنید تا تصاویرتان را با حداکثر کیفیت ممکن خروجی بگیرید. اجازه دهید کیفیت تصویر شما بالاترین حد خود را داشته باشد تا در هنگام چاپ در سایزهای بزرگ به مشکلی نخورید.
دو مرحله اصلی در اینجا شارپ کردن تصویر ( از جمله کاهش نویز ) و اعمال پروفایلهای رنگی مناسب است. من با شارپ کردن شروع میکنم.
افزایش شارپنس و کاهش نویز
در مورد تنظیمات شارپنس مطلوب در مرحله پس پردازش، فلسفههای مختلف زیادی وجود دارد. من صرفا به افزایش میزان شارپنس به صورت نرم افزاری بسنده نمیکنم، چرا که اکثر مواقع این کار نتیجه خوبی نخواهد داشت. درعوض، شارپ کردن اصولی نیازمند گذراندن سه مرحله است که در پایین مشاهده میکنید :
- Deconvolution sharpening
- Local sharpening
- Output sharpening
مرحله تجزیه مهمترین مرحله است. در لایت روم، برای یک سنسور 45 مگاپیکسلی و بدون فیلتر AA، پیش فرض من برای sharpening روی عدد 33 است، 0/5 برای radius، حدود 100 برای detail و 13 برای masking. همراه با 10 برای luminance و 10 برای color noise reduction.
با توجه به این موضوع، بهتر است تنظیمات مورد نظر خود را از طریق آزمون و خطا مشخص کنید. این امر به ویژه در مورد output sharpening، که اساساً بر اساس رسانه، از جمله دیجیتال یا چاپی، و همچنین ابعاد فیزیکی خروجی شما متفاوت است، صادق خواهد بود.

تبدیل پروفایلهای رنگی
به عنوان آخرین نکته، که خیلی هم مهم نیست، تبدیل پروفایلهای رنگی تصویر شماست.
برای استفاده در وب یا نمایشگر، این تنظیمات بسیار آسان است، تنها باید از sRGB JPEG استفاده کنید، تقریباً همیشه این موضوع صادق است. هر چیزی غیر از sRGB احتمالاً حداقل برای برخی از کاربران ( کسانی که از مرورگرها یا نمایشگرهای قدیمی استفاده میکنند ) رنگهای عجیب و غریبی ایجاد میکند، و چیزهای دیگری غیر از JPEG احتمالاً فضای بسیار زیادی از هارد دیسکتان را به خود اختصاص میدهد.
برای چاپ اما، این داستان کمی دشوار است. ایدهآلترین روش برای یافتن فضای دقیق رنگ در ترکیب جوهرهای چاپ با یکدیگر، و همچنین برای پیاده شدن روی کاغذ، یا از طریق استفاده از پروفایلهای ICC بصورت آنلاین است.
سپس فایل TIFF 16 بیتی را با مشخصات ICC جوهر و کاغذ خروجی بگیرید. لایت روم به شما اجازه نمیدهد که مستقیماً این کار را انجام دهید، بنابراین باید یک فایل TIFF 16 بیتی در ProPhoto را ویرایش کنید، سپس در فتوشاپ یا نرم افزارهای دیگر باز کرده و از پروفایلهای ICC برای آن استفاده کرده و خروجی بگیرید.
این چند قدم بدون شک طولانی و طاقت فرسا خواهد بود. اما اگر یک پرونده sRGB یا حتی یک فایل Adobe RGB را برای کارگاه چاپ مد نظرتان ارسال میکنید، به طور بالقوه میتوانید برخی از جزئیات رنگی مهم ( به خصوص در مناطق تاریکتر و اشباع شده ) را نیز بیرون بیاورید.

اگر میخواهید روشی سادهتر داشته باشید، اگرچه ممکن است برخی از رنگها را از دست بدهید، کافی است عکسی را خروجی بگیرید که با مشخصات دستگاه چاپگر هماهنگ شده باشد. سپس در صورت وجود گزینه ” color correction ” آزمایشگاه را انتخاب کنید، جایی که آنها اساساً مراحل فوق را برای شما به صورت خودکار و سریع انجام میدهند.
این سادهترین راه برای به دست آوردن رنگهایی است که مطابق با مانیتور شما باشد، با کمترین اشتباه ممکن. به همین دلیل است که من آن را به اکثر عکاسان، به ویژه آنهایی که در ابتدای کار هستند توصیه میکنم. با این حال، مطمئناً روش دستی رنگهای لطیفتر و بهتری را برایتان به ارمغان خواهد آورد.
نتیجه گیری و جمع بندی
اطلاعات فوق تاثیر بسیار زیادی روی به دست آوردن حدکاثر کیفیت ممکن تصویر در عکاسی دارد، و فکر میکنم برای عکاسان مفید باشد که هدف خود را جستجو کنند. در پایان، هرچند اینها مهمترین قسمتهای عکاسی نیستند، امایک تصویر با کیفیت بالا بسیار بهتر از یک تصویر خیلی خوب از نظر فنی و هنری، اما با کیفیت بسیار پایین است.
بنابراین، سعی کنید تمام این نکات را از این به بعد در عکاسیتان رعایت کنید، مطمئن شوید که اصول اولیه را به دست آوردهاید. نور، ترکیب، تنظیمات نوردهی و پس پردازش و ویرایش، همه چیز در اینجا بسیار مهم است.
حالا سعی کنید برخی از این تکنیکها را برای خودتان امتحان کنید و بدانید که کدام یک از آنها به راحتی برای شما قابل انجام دادن است. قطعا ارزش امتحان کردن را خواهد داشت.
اما چرا ؟ خب بسیار ساده است، برای من، عکاسان باید برای هر عکس بهترین نتیجه ممکن را داشته باشند. نه، شما همیشه وقت ندارید که همه چیز را به صورت کامل رعایت کنید. و مطمئناً، بعضی از صحنهها برای عکس گرفتن دشوار هستند و رعایت این نکات در آنها شاید کار سادهای نباشد.
اما اگر میتوانید، آنها را امتحان کنید. مطمعنا پشیمان نخواهید شد.
امیدوارم مقاله ” حداکثر کیفیت در عکاسی : چگونه رزولوشن عکسهایمان را بیشتر کنیم ؟ “ برای شما مفید بوده باشد. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. همچنین اگر پرسشی داشتید، آن را در بخش نظرات همین پست مطرح کنید تا پاسخ دهم.