عکاسی از جریان زندگی از زبان استفان ویلکز !
تکنیک هااحتمالا شما هم فکر میکنید این تصویر ساختگی است و برای ایجاد آن از ترفندهای تصویری و تکنیکهای فتوشاپ استفاده شده است، اما به واقع این چنین نیست. در واقع، این تکنیک عکاسی از جریان زندگی است که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
این یک تصویر ثابت و تکی نیست، استفان ویلکز ( Stephen Wilkes ) از تکنیکی منحصر به فرد استفاده میکند تا این عکسها را از ترکیب بیش از 100 تصویر به وجود بیاورد که از یک مکان و در زمانهای مختلف پدید آمده است.
او بیش از چهارده مکان را در نقاط مختلف دنیا تصویر برداری کرده است که کم و بیش از همان تکنیک استفاده در این عکس برای ساخت آنها نیز استفاده کرده است. اما این قطعا یک روش ساده نیست و به ذهن هر عکاسی نمیرسد، واقعا او یک عکاس خلاق و فوقالعاده است که توانسته چنین ایدهای را پرورش دهد.
آنچه شما در این مقاله در حال مشاهده آن هستید، چند مورد از نمونههای عکاسی از جریان زندگی استفان میباشد که برای ثبت آنها مکانهای زیادی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است. او مجوزهای لازم را برای دسترسی به بعضی نقاط دریافت کرده و سپس از هر نقطه برای مدت 24 تا 36 ساعت عکاسی کرده است.
تعداد زیادی از این تصاویر طی مدت 36 ساعت و در دره بلا کولا در بریتیش کلمبیا ثبت شده است که برای به وجود آمدن جریان در آن، از بیش از 4000 عکس استفاده شده که البته در نهایت فقط 50 عدد از آنها انتخاب و با هم ترکیب شدهاند.
استفان برای ثبت این عکسها از یک دوربین نیکون Z7 استفاده کرده و آن را روی تایمر تنظیم کرده تا در فواصل زمانی مشخص عکسهایی را ثبت کند. استفان سعی کرده تا از خرسها، اردکها، عقابها، انواع آبشارها و گردشگران مختلف، عکسهای گذر و جریان زندگی را ثبت کند و برای نمایش جریان زندگی و شیوهی تعامل انسانها و حیوانات، از تغییر نور خورشید در زمانهای مختلف روز استفاده کرده است.
لنی کریستوفر دستیار او در هنگام ثبت تصاویر و قبل از انجام کارهای مونتاژ با استفاده از لپ تاپ است. او سعی میکند در بعضی کارها مشارکت داشته باشد و البته مهارت خاصی در جلب توجه خرسها دارد ? !
ما به این موضوعات خواهیم رسید، اما اول باید بررسی کنیم که چگونه ایده عکاسی از جریان زندگی به وجود آمد.
برش و چسباندن قطعات مختلف عکس
در سال 1996 استفان توسط مجله لایف استخدام شد تا از بازیگران و خدمه رومئو و ژولیت بات لورمان عکس بگیرد. این تکلیف او برای عکاسی بود : همه را در یک تصویر واحد پانوراما قرار دهید، به این معنی که همه در یک عکس قرار گیرند و این یک چالش بزرگ بود، چرا که عکسها مربعی ثبت میشدند. استفان برای حل این مشکل 250 عکس را از آنجا ثبت کرد و سپس با اتصال آنها به هم یک تصویر پانورامای بزرگ را به وجود آورد که همه در آن حضور داشتند.
او این روش خلاقانه و ابداعی را ” multiple moments in one picture ” به معنی مشاهده چند زمان مختلف در یک عکس نامید.
سالها بعد و برای یک پروژه جدید دیگر، باز هم به استفان این فرصت داده شد که دوباره از همان ایده، یعنی ایده عکاسی از جریان زندگی یا پانورامای منحصر به فردش استفاده کند. اما حالا او نرم افزار فتوشاپ را جایگزین روش بریدن و کنار هم چسباندن عکسها کرده بود و میتوانست تصاویر مختلف از فعالیت روزانه و شبانه را در یک جا ببیند.
به زودی این ایده به یک پروژه شخصی تبدیل شد که استفان تاکنون بیش از 55 تصویر شبانه روزی را با همین شیوه خلق کرده است. چندی پیش ، تعدادی از کارمندان کنجکاو و البته با هوش کمپانی نیکون از این سوال که اگر استفان و پروژه شبانه روزی او با یک Z7 همراهی شوند چه اتفاقی خواهد افتاد، استفاده کرده و این دوربین بدون آینه را برای تست و آزمایش به او دادند.
اما نظر استفان در مورد دوربین نیکون Z7 چه بود ؟
وضوح و کیفیت عکاسی این دوربین دیوانه کننده است ! صرف نظر از تکنیک من و گسترش آن، این دوربین کاملاً قادر به تولید تصاویری حیرت انگیز برای چاپ در سایزهای مختلف با وضوح و جزئیات باورنکردنی بود.
خطرات مختلف در هنگام عکاسی !
استفان درباره ایده نیکون می گوید : ” زمان مناسبی بود. من یک موقعیت مکانی عالی را پیدا کرده بودم. میدانستم که بلا کولا به احتمال زیاد بزرگترین منطقهای است که خرسهای کوچک در آن آویزان هستند و منظرهی آنها در پاییز خیره کننده بود. “
استفان از همکاری مقامات دره بلا کولا ( Bella Coola ) و محافظان پارک و همچنین از همکاری Tweedsmuir Park Lodge اطمینان دارد. اما دو موضوع خطرناک نیز وجود دارد، هوای ناگهانی و بد، و خرس. استفان و همراهانش با مطالعه پیشبینیها سعی کردند برنامه ریزی کنند تا با آب و هوایی مطلوب و مناسب عکاسی روبرو شوند.
اما خرسها چالشی سختتر برای او بودند. آنها جاذبههای توریستی در دره بلا کولا هستند، بنابراین آنها به دیدن مردم عادت دارند، اما هنوز هم حیواناتی وحشی و درنده هستند. آنها ساکنین اصلی و قدیمی این سرزمین بوده و آن را قلمروی خود میدانند.
خرسها برای تغذیه حرکت کرده و بچههای خود را همراهشان میبرند. استفان می گوید : ” شما باید همیشه به اطراف نگاه کنید. این یک وضعیت سریع و هیجان انگیز است. آنها خیلی سریع شنا میکنند. “
برای محافظت از محیط، آنها یک سیم خاردار به ارتفاع 15 فوت را که در ملک Tweedsmuir Park Lodge در لبه رودخانه ساخته شده بود، بستند. در آنجا قوانینی وجود داشت که میگفت : بدون غذا، آرام باشید، ترس خود را نشان ندهید و اگر خرس نزدیک شد، شروع به صحبت با او و همراهانتان کنید.
استفان می گوید : ” یک راننده به من هشدار داد که اگر خرس به سمت شما آمد، شروع به صحبت با آن کنید. شما هرگز به چشم خرس نگاه نکنید، اما توجهتان به او باشد، نشان دهید که او را میبینید، میدانید که او کجا است و میدانید که شما کجا هستید. شما باید نشان دهید در قلمروی خود استقلال دارید و در قلمروی او مطیع هستید. همچنین گفت، به هیچ وجه نباید بترسید. “
همه اتفاقات خوب پیش رفت تا اینکه تقریباً در نیمی از راه شلیکی رخ داد، انگار در جایی یک درگیری به وجود آمده بود. استفان دربارهی آن می گوید : ” ما هیچ غذایی با خود نداریم، زیرا خرس نسبت به حضور آن حساس است، اما لنی دو تکه جگر را در جیب خود قایم کرده بود. ما حدود 18 ساعت در آنجا بودیم، فقط آب مینوشیدیم و هیچ غذایی نمیخوردیم. ” همچنین او میگوید :” بعد از گذشت هجده ساعت من عکسهای زیادی را ثبت کرده بودم و البته هیچ چیز نخورده بودم که این باعث ضعف بدنم شده بود. “
وی گفت : ” من صدایی را از دور میشنیدم و انگار که هیولایی از روی چمنها به سمت ما میآمد. او یک خرس بود و حدوداً نه پا فاصله داشت و سرش را دائما بالا میآورد تا مرا ببیند. او با کنجکاوی هوا را بو میکشید اما انگار متوجه حضور ما نشده بود و دنبال چیزی که نمیدانست میگشت. البته ما تقریبا روبروی او بودیم، ولی زاویهی دماغ او باعث میشد ما را نبیند. “
” من خیلی ترسیده بودم و در عین حال به هیچ وجه نمیتوانستم حرف بزنم، مبادا که خرس چیزی بشنود، به همین دلیل با آرنج به دوستم زدم. سعی کنید وقتی ترسیدید هیچ حرکتی انجام ندهید و تنها به روبروی خود و با آرامش نگاه کنید. خرس هنوز هم هوا را بو میکرد و به دنبال من بود. همان دو تکه جگر ! خرس به دنبال آنها بود و باید به شکلی از شر آنها خلاص میشدیم. اما قبل از اینکه تصمیم به انجام کاری بگیریم، متوجه شدیم خرس کمتر بو میکشد و آرام شده است، او به آرامی از ما دور میشد، مثل این که تصمیم گرفته بود برای خوردن غذا، گیاهان و میوهها را امتحان کند. خرس در قاب تصویر من به سمت چپ حرکت کرد و از رودخانه عبور کرد. “
وی گفت : ” او در فاصلهی شش قدمی ما بود و ما درست کنار حصاری که ساخته بودیم ایستاده بودیم. او بسیار بزرگ بود و پنجههای قدرتمندی داشت که مرا ترسانده بود. “
پروژه عکاسی از جریان زندگی
ثبت تصویر از شب آغاز میشود و استفان دوربین خود را به چپ و راست، و گاهی به بالا و پایین حرکت میداد تا زاویهی مطلوبی را پیدا کند. وی از تکنیکی منحصر به فرد برای دستیابی به وضوحی بیش از اندازه برای هدف خودش که چاپ آثار در سایز 50 در 92 اینچ و همچنین نشان دادن آنها در نمایشگاه بود، استفاده میکرد.
و در نتیجه
استفان می گوید : ” وضوح و کیفیت عکاسی این دوربین دیوانه کننده است ! صرف نظر از تکنیک من و گسترش آن، این دوربین کاملاً قادر به تولید تصاویری حیرت انگیز برای چاپ در سایزهای مختلف با وضوح و جزئیات باورنکردنی بود. “
او از یک لنز NIKKOR 58mm f/1.2 برای دوربین Z7 خود با استفاده از آداپتور FTZ استفاده میکرد. او یک سه پایه دوربین با سری توپی یا بال هد داشت که به گفتهی خودش : ” بال هد به من این اجازه را میدهد تا در یک نقطه بایستم و تصویری پانوراما ضبط کنم. اساسا من سعی میکنم یک پس زمینه خوب را برای کارم پیدا کنم و این ممکن است در زاویهای متفاوت با عکس قبلی باشد تا بخواهم آن را برای بخشی دیگر از گذر زمان قرار دهم. “
تکنیک مورد استفاده توسط استفان بسیار پیچیده و سخت است و شاید برای ثبت یک عکس با این تکنیک، نیاز به ماهها زمان و برنامه ریزی دقیق داشته باشید و مجبور باشید رنجها و سختیهای زیادی را تحمل کنید. اما قطعا روش او یکی از زیباترینها برای نمایش جریان زندگی و گذر زمان در یک عکس پانورامای ثابت است.
او همه چیز را در یک عکس به نمایش میگذارد و این همان معنی واقعی عکاسی از جریان زندگی و نحوهی تعامل ما با آن از زبان استفان است!
امیدوارم مقاله ” عکاسی از جریان زندگی از زبان استفان ویلکز ! “ برایتان مفید بوده باشد. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. همچنین اگر سوالی داشتید، در بخش نظرات همین پست مطرح کنید تا پاسخ دهم.